، تا این لحظه: 20 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

علی سفید برفی

مهرماه 1393

خورشيد اولين روز مهر طلوع كرد.پس از نزديك به صدروز فاصله،اينك دلنشين ترين  آهنگ زندگي ،زنگ مدرسه ،به فصل فاصله ها پايان مي دهد وخاطره انگيز ترين دوران زندگي دوباره آغاز مي شود مهر آنقدر بوي بهار مي دهد كه پاييز بودن آن ،به يا نمي آيد.پاييز بوي مهر مي دهد ،بوي لبخند ،بوي درس ومدرسه وشوق كودكانه در پياده روها،بوي نمره هاي بيست بوي دفتر حساب ومشق هاي ناتمام،بوي دوستي ومحبت. علي امسال به كلاس ششم مي ره.امسال گفته بود براي مدرسه ام مي خوام همه چيزم سبز وسياه باشه  مام به نظرش احترام گذاشتيم وكيف وكفش وپيراهن و...تركيبي از رنگ هاي دلخواهش انتخاب كرديم . صبح از خواب بيدارش كردم صبحانه و.. بعد آماده شد واز زير قرآن رد كردم وروانه...
11 مهر 1393

ادامه ي خاطرات شهريور 1393

19شهريور با عمو جلال اينا (دوست وهمكار بابا )رفتيم  پارك  منظريه واز اونجام رفتيم براشام.امروز روز خوبي بود .ياد ايام كرديم .ياد روزهايي كه تو زنجان بوديم و....زنجان هشت سال زندگي كرديم  .خاطرات خيلي خوبي از زنجان ومردمش داريم ولي نميدونم چرا جور نميشه ال اي رو ببرم زنجان ال اي هم زنجانو ببينه .وخودمون هم به ياد گذشته بريم بلوار ازادي،پارك ملت و...علي خاطرات خوبي از زنجان توذهنش حك شده برا تجديد خاطرات خوب علي هم كه شده بايد يك بار برنامه بذاريم بريم . تو رستوران يك خانمي بود كه صورت بچه ها رو نقاشي مي كرد .اينم عكس بچه ها بعداز نقاشي چهره (عسل جان دختر عموجلال وخاله فرزانه ،ال اي،علي) 20شهريور قرار بود بريم خو...
11 مهر 1393
1